ღشعر-فریدون مشیریღ
خاطرات من
سلام دوستان خوش اومدین
درباره وبلاگ


سلام به همه. به این وب خوش اومدین. من خیلی دوست دارم نطر بدین‘ انتقاد کنین ‘ پیشنهاد بدین. و منتظرم هستم. توی نظرسنجی شرکت کنین. توی چت باکس پیغام بدین. راستی من براتون لوگو درست می کنم رایگان. اگه خواستین توی نظر خصوصی بهم بگید. به لینک های وبلاگم سر بزنید وبای قشنگین. منتظر نظرات قشنگتون هستم.

پيوندها
والپیپر های انیمه ای
تنها در دختکن خاطرات
saman kocholo
دنیای عشق و زندگی
هویجوری!!!!!!
کتابچه ی یه دختر سمپادی
♥کلبه♥
i T
تنهایی شیطون//سیاوش
AĻ@cн!ģħ ♪ ☼☺♣ ღ♪☼☻♥
بیقرار توام و در دل تنگم گله هاست
the endless
زندگی ازآن شماست
عـکس و مدل*رومینا*
غریبانه
عطر باران
تولدم گناه بود
عـــــاشــــقــــانــــــه
آنیتا و لیلا خوشگله
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خاطرات من و آدرس royayekhatereha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 22
تعداد نظرات : 69
تعداد آنلاین : 1



Cute Pink Kaoani

♥かわぃぃミクのゲーム♥(絵はちょいムズ)

アニメ系時計

نويسندگان
miss alone

آرشيو وبلاگ
بهمن 1391
دی 1391
آبان 1391


آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
جمعه 26 آبان 1391برچسب:, :: 16:32 :: نويسنده : miss alone

 

 

 

 

به زاری، از ته دل، یک«دلم می خواست» می گوید

 

 

من امشب، هفت شهر آرزوهایم چراغان است!

 

زمین و آسمانم نور باران است!

کبوترهای رنگین بال خواهش ها

بهشت پرگل اندیشه ام را زیر پر دارند

صفای معبد هستی تماشائی است:

ز هر سو، نوشخند اختران در چلچراغ ماه می ریزد

جهان در خواب

تنها من، در این معبد، در این محراب:

 

دلم می خواست: بند از پای جانم باز می کردند

که من، تا روی بام ابرها، پرواز می کردم،

از آنجا، با کمند کهکشان، تا آستان عرش می رفتم

در آن درگاه، درد خویش را فریاد می کردم!

که کاخ صدستون کبریا لرزد!

 

مگر یک شب، ازین شب های بی فرجام،

ز یک فریاد بی هنگام

-به روی پرنیان آسمان ها- خواب در چشم خدا لرزد!

 

دلم می خواست: دنیا رنگ دیگر بود

خدا، با بنده هایش مهربان تر بود

ازین بیچاره مردم یاد می فرمود!

 

دلم می خواست زنجیری گران،

از بارگاه خویش می آویخت

که مظلومان، خدا را پای آن زنجیر

ز درد خویشتن آگاه می کردند.

 

چه شیرین است: وقتی بیگناهی داد خود را

از خدای خویش می گیرد.

چه شیرین است، اما من،

دلم می خواست: اهل زور و زر، ناگاه!

ز هرسو راه مردم را نمیبستند

و زنجیر خدا را بر نمی چیدند!

 

دلم می خواست: دنیا خانة مهر و محبت بود

دلم می خواست:مردم در همه احوال با هم آشتی بودند

طمع در مال یکدیگر نمی کردند

کمر بر قتل یکدیگر نمی بستند.

مراد خویش را در نامرادی های یکدیگر نمی جستند،

ازین خون ریختن ها، فتنه ها، پرهیز می کردند،

چو کفتاران خون آشام، کمتذ چنگ و دندان تیز می کردند!

 

چه شیرین است وقتی سینه ها از مهر آکنده است

چه شیرین است وقتی، آفتاب دوستی،

در آسمان دهر تابنده است.

چه شیرین است وقتی، زندگی خالی ز نیرنگ است.

 

 

 

 

 

 

درون معبد هستی

بشر، در گوشة محراب خواهش های جان افروز

نشسته در پس سجادة صد نقش حسرت های هستی سوز

 

به دستش خوشة پربار تسبیح تمناهای رنگارنگ

 

نگاهی می کند، سوی خدا -از آرزو لبریز-

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: